آهنگ های عاشقانه

آهنگ های عاشقانه

آهنگ های عاشقانه

آهنگ های عاشقانه

زبان فارسی در میان زبان رسمی افغانستان

افغانستان از دیرباز گذرگاه و محل برخورد و آمیزش قوم‌های گوناگون بوده‌است. تجمع تشکل‌های نژادی - قومی در این سرزمین، شکل ویژه‌ای به ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن داده‌است. این اقوام به زبان‌ها و گویش‌های گوناگونی که به ۳ یا ۴ خانواده از زبان‌های عمدۀ هندوایرانی، اورالی - آلتایی، دراویدی و احیاناً سامی تعلق دارند، صحبت می‌کنند. دو زبان اصلی مردم افغانستان فارسی دری و پشتو، هر دو از شاخهٔ ایرانی‌ِ خانوادۀ هندواروپایی است و در قانون اساسی جدید افغانستان نیز، هر دوی این زبانِ رایج، به عنوان زبان‌های رسمی پذیرفته شده‌است. بیش از نیمی از مردم افغانستان فارسی‌زبان هستند، در حالیکه کمتر از 42 درصد به زبان همدانی تسلط دارند، "ولی همه به زبان فارسی آشنائی دارند ". جمعیت به زبان فارسی، از گروه غربی زبان‌های ایرانی سخن می‌گویند همچنان در ولایت‌هایی که بیش از دوسوم مردم آن گویش‌ور زبانی دیگر باشند، آن زبان به عنوان زبان رسمی سوم تلقی می‌شود.

گویشوران زبان فارسی در افغانستان، مردمان تاجیک، هزاره، چهار ایماق و قزلباش هستند که عمدتاً در مناطق غربی، شمالی و مرکزی کشور زیست می‌کنند. زبان فارسی در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان با نام «زبان دری» یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام «فارسی» می‌شناسند. لهجه‌های مختلفی از زبان فارسی در افغانستان متداول است، از جمله هزارگی، هراتی، کابلی و.... گویش فارسی متداول در هرات، بادغیس و فراه که تحت نام لهجه هراتی شناخته می‌شوند، به گویش فارسی زبانان شمال شرق ایران شباهت زیادی دارد و با گویش مرزنشینان ایران تقریباً یکی است. این گویش با گویش‌های رایج در استان‌های خراسان ایران در یک رده بندی قرار می‌گیرند. لهجه‌های شرق افغانستان از جمله لهجه بدخشی با لهجه‌های فارسی تاجیکستان شباهت دارد.

پشتو، زبان رسمی دیگر افغانستان از شاخهٔ ایرانی شمال شرقی است. گویشوران آن قوم پشتون می‌باشند و در افغانستان و پاکستان زندگی می‌کنند. زبان پشتو در نواحی جنوبی و شرقی کشور افغانستان و قسمت شمال غربی پاکستان متداول است. گروهی از پشتو زبانان در بلوچستان و در چیترال و کشمیر و در کنار مرزهای ایران و افغانستان سکونت دارند. هر چند زبانهای فارسی و عربی در این زبان نفوذ یافته، پشتو بسیاری از خصوصیات اصیل زبانهای ایرانی را حفظ کرده و خود لهجه‌های مختلف دارد مانند وزیری، اَفریدی، پیشاوری، قندهاری، غلزه‌ای، بنوچی و غیره. طبق آخرین آمارهای بین‌المللی زبان‌های افغانستان به شرح زیر است؛ "52% فارسی دری زبان، 42% پشتو زبان، 2% ترکمنی، 2% ازبکی، 2% بقیه زبان ها".

زبان‌های ایرانی دیگر افغانستان، زبان‌های پامیری هستند که در فلات پامیر در مسیر درۀ پنج (آب پنج)، به خصوص در ولایت خودمختار کوهستان بدخشان در جمهوری تاجیکستان و نیز در استان بدخشان افغانستان رواج دارند. این زبان‌ها به پنج گروه تقسیم می‌شوند

    گروه شُغنی ـ روشانی، با حدود ۱۰۰هزار گویشور، شامل:
        شُغنی یا شُغنانی در شهر خاروغ و نواحی شُغنان، راشت‌قلعه، بَرواز و روستای بَجو در ناحیۀ روشان(گونۀ بَجوی)، و در طول شاه‌درّه و درۀ غُند (گونت) در تاجیکستان و نیز در ساحل غربی رود پنج در افغانستان؛
        روشانی، روشنی یا روشنایی در دو سوی رود پنج در ناحیۀ روشان در مجاورت نواحی شغنی زبان و نیز در درۀ خوف در تاجیکستان (گونۀ خوفی) و نیز در ناحیۀ روشان در بدخشان افغانستان؛
        بَرتَنگی در مسیر درۀ بَرتَنگ در ناحیۀ روشان تاجیکستان؛
        رُشُروی یا اُرُشُری در مسیر رودهای مُرغاب و گودره در شمال نواحی برتنگی زبان در تاجیکستان؛
        سَریکُلی، سَریقُلی یا سَرِقولی در ایالت سین‌کیانگ چین در شرق سلسله جبال سَریگُل با ۳ گونۀ تاشقورغانی، وَچینی و برونگسالی.
    گروه یَرغُلامی، در جنوب شرقی تاجیکستان در درۀ رود یَزغُلام که از شاخابه‌های سمت راست رود پنج است، با حدود ۳ هزار گویشور.
    گروه اِشکاشمی ـ زیباکی ـ سَنگلیچی، شامل:
        اشکاشمی در درۀ اِشکاشم در جنوب تاجیکستان با حدود ۱۲۰۰ گویشور، اما بیشتر در افغانستان در ناحیه‌ای که رود پنج به سوی شمال می‌پیچد و نیز در سرچشمه‌های رودوَردوج؛
        زیباکی در سرچشمه‌های رود وردوج در افغانستان؛
        سنگلیچی در درۀ سنگلیچ در سرچشمه‌های رود وردوج.
    گروه وَخی یا وَخانی در گذرگاه وَخان در میان پامیر و هندوکش در مسیر شمالی رود پنج در تاجیکستان و افغانستان، نیز در ناحیۀ چیترال در ایالت جامو و کشمیر پاکستان و نیز در ایالت سین کیانگ چین، جمعاً دارای حدود ۳۹هزار گویشور.
    گروه وَنجی، که اکنون مرده است، اما ساکنان درۀ رود وَنج، مسیر یکی از شاخابه‌های سمت راست رود پنج، تا اوایل سدۀ ۲۰م و پیش از پذیرش زبان تاجیکی بدان تکلم می‌کردند.

اکثر افغانستانی‌ها دوزبانه هستند.

دوزبانگی در بین مردم افغانستان نسبتاً معمول است و پیوستگی زبان به گروه قومی خاص همیشه آشکار نیست. برخی از غیر پشتون‌ها، به عنوان مثال، به پشتو سخن می‌گویند، در حالی که تعداد زیادی از پشتون‌ها، به ویژه در مناطق شهری، یکی از لهجه‌های فارسی را قبول کرده‌اند و همچنین  به دلیل همین نردیکی زبان افغانی با زبان فارسی مردم به آهنگ های افغانی با گویش مخصوص افغانی ها میباشد علاقه بسیار زیادی دارند

زبان‌های هندواروپایی دیگر افغانستان، که توسط گروه‌های کوچکتر قومی کاربرد می‌شوند، شامل زبان‌های داردی غربی (پشه‌ای)، نورستانی یا کافری، بلوچی، و تعدادی از زبان‌های هندی هستند که گویشوران آن‌ها عمدتاً در دره‌های دورافتاده در شمال شرق این کشور زندگی می‌کنند. گویشوران زبان‌های ترکی، که شاخه‌ای از زبان‌های آلتایی هستند، مردمان ازبک‌ها و ترکمن هستند که از آخرین مهاجران تازه‌واردی می‌باشند که از استپ‌های آسیای مرکزی به مناطق شمالی افغانستان مهاجرت کرده‌اند. زبان‌های تُرکی شامل زبان‌های اُزبکی، ترکمنی و قرقیزی است که آخری در نقاط دوردست شمال‌شرقی کاربرد می‌شود. در افغانستان همچنین گروه‌های بسیار کوچک گویشور زبان‌های دراویدی وجود دارد که در مناطق دوردست جنوبی کشور ساکن هستند

زبان فارسی دری

زبان فارسی رایج در این کشور عمدتاً فارسی دری است. این گونه زبانی در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان با نام «زبان دری» یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی می‌شناسند. فارسی دری و پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند. اخیراً دولت افغانستان قانون‌هایی برای پالایش زبان فارسی در افغانستان گذاشته است. همچنین گاه جنجال‌هایی بر سر استفاده از برخی واژه‌ها مانند «دانشگاه» و «پارلمان» پیش آمده‌است. همچنین دیدگاه‌های متفاوتی دربارهٔ آسیب‌شناسی زبان فارسی در افغانستان وجود دارد.
تقسیمات زبانهای افغانستان به اساس نژاد و ملیت

زبان آریانی (ارانی) زبان فارسی رایج در این کشور عمدتاً فارسی دری است. این گونه زبانی در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان با نام «زبان دری» یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی می‌شناسند. فارسی دری و پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند. اخیراً دولت افغانستان قانون‌هایی برای پالایش زبان فارسی در افغانستان گذاشته است. همچنین گاه جنجال‌هایی بر سر استفاده از برخی واژه‌ها مانند «دانشگاه» و «پارلمان» پیش آمده‌است. همچنین دیدگاه‌های متفاوتی دربارهٔ آسیب‌شناسی زبان فارسی در افغانستان وجود دارد


زبان آریانی (ارانی)

    پشتو : این زبان در بین مردم پشتون در جنوب و جنوب شرقی افغانستان رواج دارد و یکی از دو زبان رسمی افغانی است.
    فارسی دری :این زبان در مناطق غربی، شمالی شرقی مناطق مرکزی و در اکثر نقاط افغانستان مروج و مردم تاجیک، هزاره، ایماق، قزلباش و هراتی با آن تکلم می‌نمایند. به علاوه زبان فارسی دری از گذشته‌های دور در افغانستان زبان رسمی بوده و به این دلیل اکثر مردم افغانستان قادر به تکلم این زبان هستند.
    بلوچی: به شکل قبیلوی در مرو واقع (شمال افغانستان) و در مناطق جنوبی هلمند نیمروز قندهار میان یکتعداد مردم مروج است.
    کردی: باشنده گان میان سرحد افغانستان و ایران و مردم غوریان با این زبان صحبت می‌کنند.
    برکی اورمری یا ارموری: دربرکی برک لوگر: در یک منطقه از ولایت لوگر با آن تکلم صورت می‌گیرد ولی ساحه آن روز به روز محدود شده و از رواج افتاده است.
    پریا: زبان مردم تاجیک اند که در لغمان زندگی دارند دارای ۳۰۰ گوینده می‌باشد
    زرگری:بنام زبانهای رومانی یا بالکان یاد می‌گردد در شمال افغانستان متکلمین دارد.

زبان غلیچه پامیری

این زبان در زبانهای ارانی داخل شده و به کوهستانی نیز شهرت دارد.

    منجی و بدغه :در منطقه منجان (میان نورستان و بدخشان) و چترال مروج است.
    واخی :با این زبان در مناطق شمال شرقی یعنی واخان تکلم می‌شود.
    سریکلی: مردم شمال واخان افغانستان با آن صحبت می‌نمایند.
    اشکاشمی: مردمان شرق بدخشان و غرب واخان و مردم کناره‌های دریای آمو با آن تکلم می‌نمایند.
    سنگلیچی: مردم مناطق سنگلیچ واستکول که در شمال سنجان واقع اند با این زبان حرف می‌زنند.
    زیباکی: در نزدیکی سنگلیچ رواج دارد.
    شغنی یزغلامی: مردمان شمال و شمال غرب اشکاشم با آن تکلم می‌نمایند.
    روشانی و ارشیری: این زبان در کنار شرقی بدخشان و سواحل دریای آمو مروج بوده مردم با آن گفتگو می‌کنند.

زبانهای نورستانی

    وایگلی: مردم دره نورستان. باشنده گان اطراف دریای وایگل و در شرق تا دریای کنر با این زبان صحبت می‌نمایند. ۲۰۰۰ گوینده دارد. دارای لهجه کلاش اله می‌باشد.
    اشکونی: ساحه این زبان در نورستان میان مناطق کتنی و وایگلی موقعیت دارد. در سال ۱۹۹۴ دو هزار گوینده داشت.
    پرسونی یا واسیویری: در شمال نورستان و کناه‌های دریای پرسن مردم با آن صحبت می‌نمایند. ۲۰۰۰ گوینده دارد.
    پارونی: در نورستان مرکزی
    تری گامی یا گامبیری ۱۰۰۰ گوینده دارد.
    زمیاکی: ۵۰۰ گوینده دارد.
    کلشه یی و کهواری: در مناطق شرق نورستان با آن تکلم صورت می‌گیرد.

زبان داردی

    پشه‌ای. ساحه این زبان از گلبهار و کوهستان شروع تا تگاب. نجراب. لغمان و دره نور گسترش دارد.
    گالمی:در کوهای سواد کنار دریای پنجکوره و کنرهار زندگی دارند.
    پراچی: ۶۰۰۰ گوننده در کشور دارد. محلان در شتل غچولان و دره بچغان به این زبان صحبت می‌نمایند.
    شمشتی شومهشتی یا شومهشت، (Shumashti): گوینده گان این زبان ۱۰۰۰ (۱۹۹۴) نفر بوده مردمان کنار دریای کنر بین دره پیچ و جلال به این زبان صحبت می‌کنند..
    زبان داملی(Dameli): مردمان دره دامیل کنار دریای ارندوی دو طرف سرحد خط دیورند جنوب ولسوالی چترال به این زبان تکلم می‌نمایند. گوینده گان این زبان حدود ۵۰۰۰ نفر می‌باشد.
    گوارباتی: زبان مردم ارندوی نورستان است که حدود ۸یا ۹ قریه بوده دارای ۱۴۰۰۰نفوس میباشذ. در دره‌های چترال ارندو وکناردریای کنر جنوب ارندو زندگانی دارند.
    نان گالمی
    گرنگالی
    زبان کوهستانی

زبانهای ترکی

    ازبکی: به‌طور عموم در بعضی ولایات شمالی کشور با این زبان تلکم می‌شود.
    قزاقی :در مناطق مختلف شمالی افغانستان و در قلعه نو بادغیس رواچ دارد.
    قرغزی: در بعضی حصص ولایات شمالی و شمال شرقی با این زبان تکلم می‌شود.
    سرتی و یاترنچی: در بعضی نقاط افغانستان و به خصوص مردم میان چین و افغانستان با آن مکالمه می‌نمایند.
    ترکمنی: در شمال غرب افغانستان تا سرحد هرات این زبان مروج است.
    آذری: زبان سابق ترکی آذربایجانی است که در افشار نانکچی کابل رواج دارد.
    قره کلپاک: مردمان قره کلپاک شمال افغانستان با این زبان صحبت می‌نمایند.

زبانهای هندوکشی یا هندوکوئی

    زبان هندکی زبان آریانا قدیم‌اند. مردمان چون مصلی وانگ والا شادی باز جلالی پیکراغ گوتانا و شیخ محمدی به این زبان صحبت می‌نمایند.

زبانهای سامی

    عربی: در ولایت بلخ در کنار بوینه قره مردم دو قریه با آن صحبت می‌کنند.

دراویدی

    براهوئی: مردم کویته بلوچستان و مستونگ و قسمت‌های جنوبی ولایت هلمند با آن تکلم می‌نمایند.

مغلی

    مغولی: در چند محله محدود ولایت هرات مردم با آن تکلم می‌نمایند.

زبانهای دیگر تحقیق ناشده

    زبانهای دیگر افغانستان، سریاکی؛ دیف، کالمی، ساوی، قپچاقی، قارلوق یا قرلوق، اویغوری، و وردوجی‌اند.

وضعیت امروزی زبان‌های محلی در افغانستان

وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در سال ۱۳۸۷ (معادل با ۲۰۰۹ میلادی) از خطر نابودی بعضی زبان‌های بومی در این کشور خبر می‌دهد. در حال حاضر مردم افغانستان به بیش از ۳۰ زبان بومی سخن می گویند. نجیب الله منلی، مشاور وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان می گوید زبان‌های پامیری در بدخشان در شمال شرق این کشور و اویغوری در لوگر در جنوب شرق کابل از شمار زبان‌های در معرض خطر است. زبان‌هایی بومی که در مناطق دوردست افغانستان کاربرد محدودتری دارند، با وضعیت متفاوت تر از زبان‌های پشتو و فارسی مواجه هستند. بسیاری از این زبان‌ها هنوز الفبا ندارند و گویشوران شماری از این زبان‌ها از حروف زبانهای فارسی و پشتو استفاده می‌کنند. قانون اساسی افغانی ها زبان‌ های فارسی دری و پشتو را زبان‌های رسمی خوانده و همچنین ۶ زبان دیگر، از جمله ازبکی، ترکمنی، پشه ای، نورستانی، بلوچی و پامیری را در مناطقی که بیشتر مردم به آن‌ها سخن می گویند به عنوان زبان سوم رسمی شناخته است. برخی کارشناسان می گویند کارهایی که تا اکنون در مورد بسیاری از زبان‌های بومی در افغانستان انجام شده، در حدی نیست که از نابودی تدریجی این زبان‌ها به گونه موثر جلوگیری کند. به نظر بسیاری از زبان شناسان، اگر برای جلوگیری از نابودی زبان‌های بومی که در افغانستان در معرض خطر قرار گرفته اند، برنامه‌های موثری روی دست گرفته نشود، ممکن است تا چند سال دیگر نابود شوند. شماری از زبان ها، مانند زبان‌های مغولی و ترکی که در گذشته در افغانستان مورد استفاده برخی از گویشوران بوده، به کلی نابود شده‌است و گویشوران آن‌ها در حال حاضر به زبان‌های دیگر سخن می گویند

منبع

لهجه ها و گویش های مختلف کردی

زبان کردی که در چهار کشور ایران، عراق، سوریه و ترکیه گویشوران زیادی دارد به گویش‌ها و لهجه‌های زیر تکلم می‌شود

. از کرانه ی دریاچۀ ارومیه ودقیقا از حد فاصل مناطق "دیزه دولی" و "سیندوس" خط بریده‌ای را آغاز و پس از عبور از پشت "اشنویه" آن را به شمال "رواندز" متصل می‌کنیم، و پس از آن به سمت مغرب، تا رسیدن به "اکیری" ، "دهوک" ، "زاخو" و "شینگار" وعبور از حد واسط "قمیشلی" و"هسکه" امتداد می‌دهیم، و پس از گذشتن از جنوب"دربازیه " مستقیما به "آفرین" و "کوه کورمانجا" وصل می‌کنیم.

2. همچنین با خط بریده‌ای از ناحیۀ غرب "همدان" آغاز و پس از گذشتن از ناحیۀ شمال "کرمانشاه" آن را تا کرانۀ دجله امتداد می‌دهیم .

این دو خط بریده همۀ مناطقی را که در آن‌ها به زبان کُردی تکلم می‌شود به سه بخش تقسیم می‌کند که در هر بخش آن یکی از گویشهای زبان کُردی مسلط است.

1.' گویش شمالی': در شمال خط یکم واقع و این زیر گویشها را در بر می‌گیرد؛ هرکی، دری( با فارسی دری اشتباه نشود) شکاک، جلالی (بایزیدی )، هکاری، بوتی، جزیری، افرینی، دمبلی، بادینی.

2. 'گویش میانی': در جنوب خط اول و شمال خط دوم واقع و با خطی پررنگ مشخص می‌شود که به آن سورانی می‌گویند. اما در حقیقت سورانی زیر گویشی از گویش میانی است. در این ناحیه این زیر گویش‌ها وجود دارند؛ مکریانی، سورانی، سلیمانی، جافی، سنندجی، گروسی ، و...

3. 'گویش جنوبی': درجنوب خط دوم گویش جنوبی (پایینی ) گویش مسلط است که این زیر گویشها را دربر می‌گیرد؛ کرمانشاهی، کلهری، کلیایی،ایلامی، پیروندی، لَکی، ل

4. 'گورانی (اورامی ) و زازایی (دملکی)': در حوزۀ گسترش گویشهای شمالی و میانی زبان کردی، دومنطقۀ دوردست تحت نفوذ زبان کُردی وجود دارد که با وجود دوری از یکدیگر، به آسانی می‌توان تشخیص داد که گویشهای آن‌ها از اساس یکی هستند. این دو گویش یکی زازایی (که دملکی هم گفته می‌شود) و پیش از محدودۀ شمال و گورانی است. و دیگری گورانی و در منطقۀ میانی است. گورانی بیشتر به نام اورامی شناخته شده‌است. چرا که بزرگترین حوزۀ گسترش آن منطقۀ اورامان است. علاوه براین در "ریژاو " و "کنوله" و در میان قبایل "باجلان" و "زنگنه" و "شبک " هم با آن تکلم می‌شود. زازا هم در" پالو"، " کور " و - "چبخچور " در "بیروه" - گسترش یافته‌است .

لُری در بخش پایینی حوزه ی گویش کردی قرار می‌گیرد. در بارۀ این زیر گویش اراء مختلفی ارائه شده‌است. شرف الدین خان بدلیسی، در شرف نامۀ خود آن را یکی از چهار گویش بزرگ زبان کُردی معرفی کرده‌است. برخی از پژوهشگران وشرق شناسان فرنگی و ایرانی آن را گویشی از گویشهای زبان فارسی می‌دانند. دکتر "کمال فواد" نظر دیگری دارد و می‌گوید؛ ازحیث دستور زبان، لُری زبان خاص منطقۀ جنوب غربی ایران قلمداد می‌شود، امٌا فارسی نیست بلکه زبانی مستقل است. بخش اول آن بختیاری از حیث زبان کُردی نیست و از حیث نژادی نیز خود را کُرد نمی‌دانند. اما بخش دوم آنها، خصوصاً در عراق به خاطر برخی دلایل تاریخی و سیاسی واجتماعی از حیث نژادی خود را از کُردها جدا نمی‌دانند و از حیث زبان نیز در نتیجۀ آمیختگی با کُردها بسیاری اداب کُردهای شرقی را اخذ کرده‌اند این موضوع - که لُری، کُردی است.یا خیر - مو ضوعی است نیازمند بررسی علمی و بدور از احساسات و تعصبات نژادی و بدور از تأثیر و شهرت فلان شرق شناس فرنگی یا دانشمند غیر فرنگی. گویش کردی به دلیل علاقه فراوان مردم آهنگ های مخصوصی را نیز دارد که به آهنگ های کردی معروف شده است همچنین پژوهشی که کُردمابی کورکورانه باعث خلط مبحث درآن نشود و با تشابه چند واژه کُردی و لُری، لُری را کُردی نکند. و نیز آن چنان تحقیقی که، آنچه را که تنها به خاطر تشابه در چند واژه یا شیوه بکار‌گیری آن‌ها با زبان فارسی، این شبهه را که فلان شرق شناس و زبان شناس چنین گفت _ القا می‌کند؛ به نظری قطعی و مسلم بدل نکند، که امکان تجدید نظر در آن نباشد و به یکباره لُری را از کُردی جداسازد. کوتاه سخن آن که؛ بررسی این موضوع نیازمند پژوهشی میدانی است

منبع

توضیحات کامل موسیقی سنتی ایرانی


موسیقی سنتی ایرانی، که با نام موسیقی اصیل ایرانی، موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی دستگاهی نیز شناخته می‌شود، شامل دستگاه‌ها، نغمه‌ها، و آوازها، از سال‌ها پیش از میلاد مسیح تا به امروز سینه به سینه در متن مردم ایران جریان داشته، و آنچه دلنشین‌تر، ساده‌تر و قابل‌فهم تر بوده‌است امروز در دسترس است، بخش بزرگی از آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، و یونان متأثر از این موسیقی است و هرکدام به سهم خود تأثیراتی در شکل‌گیری این موسیقی داشته‌اند، از موسیقی‌دان‌ها یا به عبارتی نوازندگان موسیقی در ایران باستان می‌توان به «باربد» و «نکیسا» و «رامتین» اشاره کرد.

موسیقی ردیف دستگاهی امروز ایران از دورهٔ آقا علی‌اکبر فراهانی (نوازندهٔ تار دورهٔ ناصرالدین شاه) باقی مانده‌است. آقا علی اکبر فراهانی به‌واسطهٔ میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر) برای نشر موسیقی ایرانی به دربار دعوت شد. سپس این موسیقی توسط آقا غلامحسین (برادر زاده آقا علی‌اکبر) به دو پسر علی‌اکبرخان به نام‌های میرزا حسینقلی و میرزا عبدالله، آموخته شد و آنچه از موسیقی باستانی ایران امروزه مورد استفاده‌تر و معروف‌تر است، دسته‌بندی موسیقی توسط این دو استاد در قالب مجموعه نواخته‌ها و آموزش‌هایشان است که به نام «ردیف موسیقی» نامیده می‌شود

ردیف در واقع مجموعه‌ای از مثال‌های ملودیک در موسیقی ایرانی است که تقریباً با واژهٔ رپرتوار در موسیقی غربی هم‌معنی است. یک مجموعهٔ ردیف، مجموعه مثال‌هایی موسیقایی از هر کدام از گوشه‌های یک دستگاه‌است که بیانگر نسبت نت‌های مورد استفاده در آن گوشه و حال و هوای احساسی آن است.

گردآوری و تدوین ردیف به شکل امروزی از اواخر سلسلهٔ زند و اوایل سلسلهٔ قاجار آغاز شده‌است. یعنی در اوایل دورهٔ قاجار سیستم مقامی موسیقی ایرانی تبدیل به سیستم ردیف دستگاهی شد و جای مقام‌های چندگانه را هفت دستگاه و پنج آواز گرفت.

از اولین راویان ردیف می‌توان به خاندان فراهانی یعنی آقا علی اکبر فراهانی - میرزا عبدالله - آقا حسینقلی و… اشاره کرد. ردیف‌هایی که اکنون موجودند شامل ردیف میرزا عبدالله، ردیف آقا حسینقلی، ردیف ابوالحسن صبا، ردیف عالی علی اکبر شهنازی، ردیف موسی معروفی، ردیف دوامی، ردیف طاهرزاده (که شیوه او توسط نورعلی خان برومند به صورت ردیف گردآوری شد)، ردیف محمود کریمی، ردیف سعید هرمزی، ردیف مرتضی نی‌داوود و… هستند. امروزه، ردیف میرزا عبدالله، ردیف صبا، ردیف شهنازی و دوامی کاربری بیشتری دارند و بیشتر در مکاتب درس موسیقی آموزش داده می‌شوند.

دستگاه‌های موسیقی ایرانی

هر دستگاه موسیقی ایرانی، توالی‌ای از پرده‌های مختلف موسیقی ایرانی است که انتخاب آن توالی حس و شور خاصی را به شنونده انتقال می‌دهد. هر دستگاه از تعداد بسیاری گوشه موسیقی تشکیل شده‌است و معمولاً بدین شیوه ارائه می‌شود که از درآمد دستگاه آغاز می‌کنند، به گوشهٔ اوج یا مخالف دستگاه در میانهٔ ارائه کار می‌رسند، سپس با فرود به گوشه‌های پایانی و ارائهٔ تصنیف و سپس رِنگی اجرای خود را به پایان می‌رسانند. موسیقی سنتی ایران شامل هفت دستگاه و شش آواز است. هفت دستگاه ردیف موسیقی سنتی ایرانی عبارت‌اند از:

    دستگاه شور
    دستگاه سه‌گاه
    دستگاه چهارگاه
    دستگاه همایون
    دستگاه ماهور
    دستگاه نوا
    دستگاه راست‌پنج‌گاه

آواز

آواز معمولاً قسمتی از دستگاه مورد نظر است که می‌توان آن را دستگاه فرعی نامید. آواز از نظر فواصل با دستگاه مورد نظر یکسان یا شبیه بوده و می‌تواند شاهد یا ایست متفاوتی داشته باشد. به‌طور مثال آواز دشتی از متعلقات دستگاه شور و از درجه پنجم آن بوده و به عنوان مثال اگر شور سل را در نظر بگیریم، دارای نت شاهد و ایست «ر» می‌باشد. بدین ترتیب در آواز شور ملودی با حفظ فواصل دستگاه شور روی نت «ر» گردش می‌کند و در نهایت روی همان نت می‌ایستد. به‌طور کلی هر آواز پس از ایست موقت روی ایست خودش، روی ایست دستگاه اصلی (در این‌جا شور) بازمی‌گردد. آوازهای متعلق به دستگاه موسیقی ایرانی ۵تا هستند و عبارت‌اند از:

    آواز ابوعطا، متعلق به دستگاه شور (درجه دوم)
    آواز بیات ترک (بیات زند)، متعلق به دستگاه شور، (درجه سوم)
    آواز افشاری، متعلق به دستگاه شور، (درجه چهارم)
    آواز دشتی، متعلق به دستگاه شور، (درجه پنجم)
    آواز بیات کرد، متعلق به دستگاه شور (درجه پنجم)
    آواز بیات اصفهان، متعلق به دستگاه همایون، (درجه چهارم)

تاریخچه موسیقی ایرانی

از مهمترین مُهرنگاره‌های خنیاگری (:موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در «تپه چغامیش» دزفول برجای مانده، یاد کرد که در سالهای ۱۹۶۱–۱۹۶۶ میلادی، یافت شده‌است. این مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سیمایی از بزم رامشگران را نشان می‌دهد. در این بزم باستانی، دسته‌ای خنیاگر(:نوازنده) دیده می‌شوند که هر کدام، به نواختن‌سازی سرگرم هستند. چگونگی نواختن و نشستن این رامشگران، نشان می‌دهد که آنها، نخستین دسته خنیاگران(:ارکستر) جهان هستند. در این گروه رامشگران، می‌بینیم که نوازنده‌ای «چنگ» و دیگری «شیپور» و آن دیگر «تنبک» می‌نوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خواننده‌ای است که «آواز» می‌خواند. همچنین در این بزم کهن، آزاده‌ای را می‌بینیم که بر فرشی نشسته و از او پذیرایی می‌شود. ما همانند این خنیاگران را در ایلام و در سده ۲۷ پیش از میلاد و از زمان پادشاهی «پوزوز این شوشیناک» در شوش می‌شناسیم. از همین گاه، مُهر و نشانه‌هایی در دست است که نشان می‌دهند، خنیاگران بسیاری در ایران می‌زیستند. در این هنگام، نواختن چنگ بسیار گسترش داشته‌است و این ساز از ساخته‌های ایرانیان است. ما، نگاره‌ای را در دست داریم و می‌دانیم که در پادشاهی «شوکال ماه هو» و از سده ۱۷ پیش از میلاد در ایران، تار نواخته می‌شد. با یافتن یک کنده کاری در ایلام بازهم آگاهی داریم که خنیاگران ایرانی؛ دَف را همراه چنگ می‌نواختند. در این کنده کاری همچنین دیده می‌شود که از میان ۱۱ تن خنیاگر؛ ۸ تن چنگ، ۲ تن نی و یک تن دهل می‌نوازند. ۱۵ زن خواننده، در میان رامشگران دیده می‌شوند که در حال کف زدن هستند. باید افزود که از این نمونه‌ها در سراسر ایران بسیار دیده شده‌است. ما به یاری باستان‌شناسی از لرستان مانند ایلام آگاهی داریم که در این بخش از ایران هم از سده ۹ پیش از میلاد، تار نواخته می‌شده‌است. در بخش‌های دیگری از ایران و از سال ۵۵۹ پیش از میلاد، سفالهایی در تپه سیلک کاشان و مرودشت پیدا شده که سیمایی از پایکوبی و دست افشانی بر آن‌ها نگارگری شده‌است

پس از وارد شدن آریاییان، از آنجا که در برپا داشتن آیین‌های کیشی آریاییان رقص و موسیقی به کار بسته نمی‌شد و چندان ارجی نداشت، این دو هنر چنان‌که بایست در میان آنان پیشرفت نکرده و در آثار و نوشته‌های آن روزگاران جای پایی از خود باز نگذاشته‌است

اصطلاح «خنیای باستانی ایرانی» حروف نویسی خالص کلمات ایرانی است که ترجمه آن عبارت از «موسیقی ایران باستان» یا به عبارت دیگر «موسیقی سنتی ایران» است. این اصطلاح ایرانی امروزه به خوبی قابل درک است ولی در مقایسه با اصطلاح پر مصرف «موسیقی اصیل» که معنای آن نیز همان است، به ندرت استفاده می‌شود. با استفاده از شواهد کاویده شده، مانند تندیس کشف شده در ساسا، سوابق موسیقی به خوبی به دوران امپراتوری ایلامی (۶۴۴–۲۵۰۰ قبل از میلاد) برمی گردد. بطور مشهود، اطلاعات کمی در خصوص موسیقی این دوره در دسترس است. تنها استثناء ابزار باقی‌مانده موسیقی مانند گیتارها، عودها و فلوت‌هایی که ابداع و نواخته شده، می‌باشند. گفته می‌شود ابزار موسیقی مانند «باربت» ریشه در این دوران یعنی حدود سال ۸۰۰ قبل از میلاد داشته‌است.

از هردوت نقل است که در دوران امپراتوری هخامنشی که به «امپراطوری پارسی» نیز معروف است، موسیقی نقش مهمی بخصوص در دربارها داشته‌است. او می‌گوید که وجود موسیقی برای مراسم مذهبی پرستش خداوند، بسیار ضروری بوده‌است. بعدها یعنی پس از ابلاغ دین پیامبر زرتشت، میترا، شخصی که به عنوان "داواً یک خدای دروغین یا شیطان و همچنین بتان دیگر بیشتر و بیشتر مقبول واقع شدند.

اصطلاح «خنیای باستانی ایرانی» یک اصطلاح مربوط به عصر پس از هخامنشیان می‌باشد. فارسی (فارسی) زبان مورد استفاده در دربارها بهمراه زبان پهلوی، زبان رسمی دوران امپراطوری ساسانی (۶۴۲–۲۲۴ میلادی) بوده و در برگیرنده اکثریت همان کلمات و همان گرامر زبان پهلوی بوده‌است. بنابراین کلمه مورد استفاده برای موسیقی در دوران ساسانی و در دوران ناب فارسی معاصر در واقع کلمه 'خنیا می‌باشد. اگر چه اصلیت مدل موسیقی ایرانی هنوز نامشخص است، تحقیقات باعث آشکار شدن جوانب جدیدی از آن شده‌است. باربد که یکی از موسیقی دانان دربار امپراتوری ساسانی بود، اولین سیستم موزیکال خاور میانه که با نام سلطنتی خسروانی شناخته می‌شود را ابداع نموده و آن را به شاه خسرو (خسروان) تقدیم نمود. همچنین بسیاری از نام‌های فعلی مدهای موسیقی، در موسیقی سنتی ایران نیز وجود داشته‌اند،»دستگاه‌ها از زمان‌های باستان زبان به زبان به امروز رسیده‌اند، اگرچه بسیاری از مدها و ملودی‌ها احتمالاً به دلیل تهاجم اعراب که موسیقی را به عنوان مسئله‌ای غیراخلاقی می‌دانستند، از بین رفته‌اند.

موسیقی سنتی ایرانی نوعی بدیهه گویی بوده و اساس آن یک سری از مدل‌ها قیاسی است که باید حفظ شوند. هنر آموزان و استادان دارای ارتباطی سنتی بوده‌اند که این ارتباط در قرن بیستم و به موازات حرکت تعلیم موسیقی به دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها رو به زوال نهاده‌است.

یک نمایش مرسوم این موسیقی، از «پیش‌درآمد» (مقدمه اولیه)، «درآمد» (مقدمه)، «تصنیف» (آهنگ، وزن دار بهمراه آواز خواننده)، «چهار مضراب» (وزن دار) و تعداد انتخابی «گوشه» (حرکات) تشکیل می‌شود. به صورت غیر مرسوم، این قسمت‌ها را می‌توان تغییر داده یا حذف نمود. با نزدیک شدن به پایان دوره صفویه (۱۷۳۶–۱۵۰۲)، نواختن گوشه‌های پیچیده ۱۰، ۱۴ و ۱۶ ضرب متوقف گردیدند. امروزه قطعات در حالت ۶ یا حداکثر ۷ ضرب نواخته می‌شوند که مایه تاسف است. بسیاری از ملودی‌ها و مدهای این موسیقی در مقام‌ها ترکی و موسیقی عربی می‌شوند. تفصیل اینکه باید به صورت مشخص اظهار کنیم که اعراب پس از تهاجم به امپراطوری ایران، سرزمین‌های تسخیر کرده را با نام «جهان اسلام» معرفی نمودند. اگر چه اکثر حاکمان عرب فعالیت‌های مرتبط با موسیقی را ممنوع اعلام کردند، دیگران به موسیقی‌دانان ایران دستور دادند که قطعاتی را به صورت کتاب تصنیف کنند که به عربی آن را «کتاب موسیقی کبیر» بمعنای کتاب فراگیر موسیقی می‌خواندند. بیش از تأثیرات امپراطوری ساسانی، این دلیل دیگری بر این واقعیت است که ملودی‌های موسیقی سنتی ترکیه، سوریه، عراق و مصر شامل اسامی مقیاس‌ها و مدهای ایرانی هستند.

در طول تاریخ؛ موسیقی سنتی بیشتر با صوت در ارتباط بوده‌است؛ و حتی سرایندگان نقشی اساسی را در خلق و اجرای آن داشته‌اند: او تصمیم می‌گیرد چه حالتی جهت ابراز مناسب بوده و اینکه چه دستگاهی مرتبط به آن است. در خیلی از موارد، سراینده مسئولیت انتخاب شعری که باید با آواز خوانده شود را نیز برعهده دارد. چنانچه برنامه نیاز به یک خواننده داشته باشد، خواننده باید با حداقل یک آلت بادی یا سیمی و حداقل یک نوع آلت ضربی همراهی گردد. البته می‌توان یک مجموعه از آلات موسیقی را یکجا داشت ولی سراینده اصلی نقش خود را ابقاء نماید. زمانی لازم بود که نوازندگان خواننده را با نواختن چندین قطعه به صورت تکی همراهی کنند. به صورت سنتی، موسیقی در حال نشسته و در محل‌های مزین شده به پشتی و گلیم نواخته می‌گردید. گاهی در این محلها شمع روشن می‌کردند. گروه نوازندگان و سراینده نوع دستگاه و اینکه کدام گوشه‌ها اجرا شوند را با توجه به شرایط زمانی و مکانی و… مشخص می‌نمودند.

قبل از حمله مغول‌ها و اعراب، ملودی‌هائی که در آن نغمه هائی از "اوستا کتاب دینی پیامبر زرتشت مذهب مازدین، زمزمه با نواخته می‌شد که با آن حال و هوا همخوانی داشت. واژه «گاه» دو معنی دارد: در زبان پهلوی هم بمعنای «گاث» (عبادت‌کننده اوستائی) و همچنین «زمان». حالات «یک گاه، دو گاه، سه گاه چهار گاه، پنج گاه، شش گاه و هفت گاه» را جهت بیان داستان هائی کاث‌ها از یک تا هفت زمزمه می‌نمودند. اخیراً کشف شده که حالت «راست» (ادبی. حقیقت) جهت بیان داستان هائی در خصوص افراد یا کارهای درستکار و «شکسته» (ادبی. شکسته) برای بیان داستان‌ها دربارهٔ خطا کاران استفاده می‌شده‌اند. حالت «همایون» در هنگام نماز صبح اجرا می‌گشت. اکثر این حالت‌ها، بجز احتمالاً «شش گاه» و «هفت گاه» هنوز در سیستم امروزی مورد مصرف دارد. علی‌رغم وجود این شواهد، نوازندگان هنوز تمایل به نسبت دادن مستقیم معنی «گاه» به «زمان» یا «مکان» حرکت یک آلت موسیقی دارند.

حکومت چندصدساله مغول‌ها در ایران و قتل و غارت و تجاوز مستمر آن‌ها باعث شد که به نوعی شادی هم از جامعه رخت بربندد. از آنجا که موسیقی به سبک سینه به سینه آموزش داده می شدو دستگاه‌ها و تجهیزات امروزی برای ضبط موسیقی وجود نداشت، متأسفانه طی چند صد سال ملودی‌های شاد فراموش شوند.

شایان ذکر است که چند تحرک احتمالاً باستانی محسوب نشده و فقط خیلی قدیمی هستند. همانگونه که در طول تاریخ سابقه داشت، آهنگ های سنتی ایرانی به عملکرد خود به عنوان ابزاری روحانی ادامه داده و کمتر به عنوان وسیله تفریح به آن نگاه می‌شد. آثار موسیقی امکان تغییر گسترده از آغاز تا پایان و معمولاً به صورت تغییر بین قطعات پایین، تفکری، نمایش پهلوانی نوازندگی با نام تحریر را داشتند. تعامل متون مذهبی به عنوان غزل جایگزین غزل‌های بزرگی گردید که توسط شاعران صوفی قرون وسطی خصوصاً حافظ و جلال الدین رومی سروده شده بودند. علاوه بر این موسیقی ایرانی دریافتی از دردها رنج‌ها خوشیها یک تمدن چندین تکهٔ یک پارچه‌است که امروزه بسیاری از یادبودهای آن مانند گوشه‌ها (حسینی جامه دران شبدیز…)گواه این مدعاست.

منبع