افغانستان از دیرباز گذرگاه و محل برخورد و آمیزش قومهای گوناگون
بودهاست. تجمع تشکلهای نژادی - قومی در این سرزمین، شکل ویژهای به
ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن دادهاست. این اقوام به زبانها و
گویشهای گوناگونی که به ۳ یا ۴ خانواده از زبانهای عمدۀ هندوایرانی،
اورالی - آلتایی، دراویدی و احیاناً سامی تعلق دارند، صحبت میکنند. دو
زبان اصلی مردم افغانستان فارسی دری و پشتو، هر دو از شاخهٔ ایرانیِ
خانوادۀ هندواروپایی است و در قانون اساسی جدید افغانستان نیز، هر دوی این
زبانِ رایج، به عنوان زبانهای رسمی پذیرفته شدهاست. بیش از نیمی از مردم
افغانستان فارسیزبان هستند، در حالیکه کمتر از 42 درصد به زبان همدانی
تسلط دارند، "ولی همه به زبان فارسی آشنائی دارند ". جمعیت به زبان فارسی،
از گروه غربی زبانهای ایرانی سخن میگویند همچنان در ولایتهایی که بیش از
دوسوم مردم آن گویشور زبانی دیگر باشند، آن زبان به عنوان زبان رسمی سوم
تلقی میشود.
گویشوران زبان فارسی در افغانستان،
مردمان تاجیک، هزاره، چهار ایماق و قزلباش هستند که عمدتاً در مناطق غربی،
شمالی و مرکزی کشور زیست میکنند. زبان فارسی در نگارشهای رسمی دولتی
افغانستان با نام «زبان دری» یاد میشود، ولی مردم افغانستان در زبان
گفتاری، زبان خود را با نام «فارسی» میشناسند. لهجههای مختلفی از زبان
فارسی در افغانستان متداول است، از جمله هزارگی، هراتی، کابلی و.... گویش
فارسی متداول در هرات، بادغیس و فراه که تحت نام لهجه هراتی شناخته
میشوند، به گویش فارسی زبانان شمال شرق ایران شباهت زیادی دارد و با گویش
مرزنشینان ایران تقریباً یکی است. این گویش با گویشهای رایج در استانهای
خراسان ایران در یک رده بندی قرار میگیرند. لهجههای شرق افغانستان از
جمله لهجه بدخشی با لهجههای فارسی تاجیکستان شباهت دارد.
پشتو،
زبان رسمی دیگر افغانستان از شاخهٔ ایرانی شمال شرقی است. گویشوران آن قوم
پشتون میباشند و در افغانستان و پاکستان زندگی میکنند. زبان پشتو در
نواحی جنوبی و شرقی کشور افغانستان و قسمت شمال غربی پاکستان متداول است.
گروهی از پشتو زبانان در بلوچستان و در چیترال و کشمیر و در کنار مرزهای
ایران و افغانستان سکونت دارند. هر چند زبانهای فارسی و عربی در این زبان
نفوذ یافته، پشتو بسیاری از خصوصیات اصیل زبانهای ایرانی را حفظ کرده و خود
لهجههای مختلف دارد مانند وزیری، اَفریدی، پیشاوری، قندهاری، غلزهای،
بنوچی و غیره. طبق آخرین آمارهای بینالمللی زبانهای افغانستان به شرح زیر
است؛ "52% فارسی دری زبان، 42% پشتو زبان، 2% ترکمنی، 2% ازبکی، 2% بقیه
زبان ها".
زبانهای ایرانی دیگر افغانستان، زبانهای پامیری هستند
که در فلات پامیر در مسیر درۀ پنج (آب پنج)، به خصوص در ولایت خودمختار
کوهستان بدخشان در جمهوری تاجیکستان و نیز در استان بدخشان افغانستان رواج
دارند. این زبانها به پنج گروه تقسیم میشوند
گروه شُغنی ـ روشانی، با حدود ۱۰۰هزار گویشور، شامل:
شُغنی یا شُغنانی در شهر خاروغ و نواحی شُغنان، راشتقلعه، بَرواز و
روستای بَجو در ناحیۀ روشان(گونۀ بَجوی)، و در طول شاهدرّه و درۀ غُند
(گونت) در تاجیکستان و نیز در ساحل غربی رود پنج در افغانستان؛
روشانی، روشنی یا روشنایی در دو سوی رود پنج در ناحیۀ روشان در مجاورت
نواحی شغنی زبان و نیز در درۀ خوف در تاجیکستان (گونۀ خوفی) و نیز در ناحیۀ
روشان در بدخشان افغانستان؛
بَرتَنگی در مسیر درۀ بَرتَنگ در ناحیۀ روشان تاجیکستان؛
رُشُروی یا اُرُشُری در مسیر رودهای مُرغاب و گودره در شمال نواحی برتنگی زبان در تاجیکستان؛
سَریکُلی، سَریقُلی یا سَرِقولی در ایالت سینکیانگ چین در شرق سلسله جبال
سَریگُل با ۳ گونۀ تاشقورغانی، وَچینی و برونگسالی.
گروه یَرغُلامی، در جنوب شرقی تاجیکستان در درۀ رود یَزغُلام که از شاخابههای سمت راست رود پنج است، با حدود ۳ هزار گویشور.
گروه اِشکاشمی ـ زیباکی ـ سَنگلیچی، شامل:
اشکاشمی در درۀ اِشکاشم در جنوب تاجیکستان با حدود ۱۲۰۰ گویشور، اما بیشتر
در افغانستان در ناحیهای که رود پنج به سوی شمال میپیچد و نیز در
سرچشمههای رودوَردوج؛
زیباکی در سرچشمههای رود وردوج در افغانستان؛
سنگلیچی در درۀ سنگلیچ در سرچشمههای رود وردوج.
گروه وَخی یا وَخانی در گذرگاه وَخان در میان پامیر و هندوکش در مسیر
شمالی رود پنج در تاجیکستان و افغانستان، نیز در ناحیۀ چیترال در ایالت
جامو و کشمیر پاکستان و نیز در ایالت سین کیانگ چین، جمعاً دارای حدود
۳۹هزار گویشور.
گروه وَنجی، که اکنون مرده است، اما ساکنان درۀ رود
وَنج، مسیر یکی از شاخابههای سمت راست رود پنج، تا اوایل سدۀ ۲۰م و پیش از
پذیرش زبان تاجیکی بدان تکلم میکردند.
اکثر افغانستانیها دوزبانه هستند.
دوزبانگی
در بین مردم افغانستان نسبتاً معمول است و پیوستگی زبان به گروه قومی خاص
همیشه آشکار نیست. برخی از غیر پشتونها، به عنوان مثال، به پشتو سخن
میگویند، در حالی که تعداد زیادی از پشتونها، به ویژه در مناطق شهری، یکی
از لهجههای فارسی را قبول کردهاند و همچنین به دلیل همین نردیکی زبان
افغانی با زبان فارسی مردم به آهنگ های افغانی با گویش مخصوص افغانی ها میباشد علاقه بسیار زیادی دارند
زبانهای
هندواروپایی دیگر افغانستان، که توسط گروههای کوچکتر قومی کاربرد
میشوند، شامل زبانهای داردی غربی (پشهای)، نورستانی یا کافری، بلوچی، و
تعدادی از زبانهای هندی هستند که گویشوران آنها عمدتاً در درههای
دورافتاده در شمال شرق این کشور زندگی میکنند. گویشوران زبانهای ترکی، که
شاخهای از زبانهای آلتایی هستند، مردمان ازبکها و ترکمن هستند که از
آخرین مهاجران تازهواردی میباشند که از استپهای آسیای مرکزی به مناطق
شمالی افغانستان مهاجرت کردهاند. زبانهای تُرکی شامل زبانهای اُزبکی،
ترکمنی و قرقیزی است که آخری در نقاط دوردست شمالشرقی کاربرد میشود. در
افغانستان همچنین گروههای بسیار کوچک گویشور زبانهای دراویدی وجود دارد
که در مناطق دوردست جنوبی کشور ساکن هستند
زبان فارسی دری
زبان
فارسی رایج در این کشور عمدتاً فارسی دری است. این گونه زبانی در
نگارشهای رسمی دولتی افغانستان با نام «زبان دری» یاد میشود، ولی مردم
افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی میشناسند. فارسی دری و
پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند. اخیراً دولت افغانستان
قانونهایی برای پالایش زبان فارسی در افغانستان گذاشته است. همچنین گاه
جنجالهایی بر سر استفاده از برخی واژهها مانند «دانشگاه» و «پارلمان» پیش
آمدهاست. همچنین دیدگاههای متفاوتی دربارهٔ آسیبشناسی زبان فارسی در
افغانستان وجود دارد.
تقسیمات زبانهای افغانستان به اساس نژاد و ملیت
زبان
آریانی (ارانی) زبان فارسی رایج در این کشور عمدتاً فارسی دری است. این
گونه زبانی در نگارشهای رسمی دولتی افغانستان با نام «زبان دری» یاد
میشود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی
میشناسند. فارسی دری و پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند.
اخیراً دولت افغانستان قانونهایی برای پالایش زبان فارسی در افغانستان
گذاشته است. همچنین گاه جنجالهایی بر سر استفاده از برخی واژهها مانند
«دانشگاه» و «پارلمان» پیش آمدهاست. همچنین دیدگاههای متفاوتی دربارهٔ
آسیبشناسی زبان فارسی در افغانستان وجود دارد
زبان آریانی (ارانی)
پشتو : این زبان در بین مردم پشتون در جنوب و جنوب شرقی افغانستان رواج دارد و یکی از دو زبان رسمی افغانی است.
فارسی دری :این زبان در مناطق غربی، شمالی شرقی مناطق مرکزی و در اکثر
نقاط افغانستان مروج و مردم تاجیک، هزاره، ایماق، قزلباش و هراتی با آن
تکلم مینمایند. به علاوه زبان فارسی دری از گذشتههای دور در افغانستان
زبان رسمی بوده و به این دلیل اکثر مردم افغانستان قادر به تکلم این زبان
هستند.
بلوچی: به شکل قبیلوی در مرو واقع (شمال افغانستان) و در مناطق جنوبی هلمند نیمروز قندهار میان یکتعداد مردم مروج است.
کردی: باشنده گان میان سرحد افغانستان و ایران و مردم غوریان با این زبان صحبت میکنند.
برکی اورمری یا ارموری: دربرکی برک لوگر: در یک منطقه از ولایت لوگر با آن
تکلم صورت میگیرد ولی ساحه آن روز به روز محدود شده و از رواج افتاده
است.
پریا: زبان مردم تاجیک اند که در لغمان زندگی دارند دارای ۳۰۰ گوینده میباشد
زرگری:بنام زبانهای رومانی یا بالکان یاد میگردد در شمال افغانستان متکلمین دارد.
زبان غلیچه پامیری
این زبان در زبانهای ارانی داخل شده و به کوهستانی نیز شهرت دارد.
منجی و بدغه :در منطقه منجان (میان نورستان و بدخشان) و چترال مروج است.
واخی :با این زبان در مناطق شمال شرقی یعنی واخان تکلم میشود.
سریکلی: مردم شمال واخان افغانستان با آن صحبت مینمایند.
اشکاشمی: مردمان شرق بدخشان و غرب واخان و مردم کنارههای دریای آمو با آن تکلم مینمایند.
سنگلیچی: مردم مناطق سنگلیچ واستکول که در شمال سنجان واقع اند با این زبان حرف میزنند.
زیباکی: در نزدیکی سنگلیچ رواج دارد.
شغنی یزغلامی: مردمان شمال و شمال غرب اشکاشم با آن تکلم مینمایند.
روشانی و ارشیری: این زبان در کنار شرقی بدخشان و سواحل دریای آمو مروج بوده مردم با آن گفتگو میکنند.
زبانهای نورستانی
وایگلی: مردم دره نورستان. باشنده گان اطراف دریای وایگل و در شرق تا
دریای کنر با این زبان صحبت مینمایند. ۲۰۰۰ گوینده دارد. دارای لهجه کلاش
اله میباشد.
اشکونی: ساحه این زبان در نورستان میان مناطق کتنی و وایگلی موقعیت دارد. در سال ۱۹۹۴ دو هزار گوینده داشت.
پرسونی یا واسیویری: در شمال نورستان و کناههای دریای پرسن مردم با آن صحبت مینمایند. ۲۰۰۰ گوینده دارد.
پارونی: در نورستان مرکزی
تری گامی یا گامبیری ۱۰۰۰ گوینده دارد.
زمیاکی: ۵۰۰ گوینده دارد.
کلشه یی و کهواری: در مناطق شرق نورستان با آن تکلم صورت میگیرد.
زبان داردی
پشهای. ساحه این زبان از گلبهار و کوهستان شروع تا تگاب. نجراب. لغمان و دره نور گسترش دارد.
گالمی:در کوهای سواد کنار دریای پنجکوره و کنرهار زندگی دارند.
پراچی: ۶۰۰۰ گوننده در کشور دارد. محلان در شتل غچولان و دره بچغان به این زبان صحبت مینمایند.
شمشتی شومهشتی یا شومهشت، (Shumashti): گوینده گان این زبان ۱۰۰۰ (۱۹۹۴)
نفر بوده مردمان کنار دریای کنر بین دره پیچ و جلال به این زبان صحبت
میکنند..
زبان داملی(Dameli): مردمان دره دامیل کنار دریای ارندوی
دو طرف سرحد خط دیورند جنوب ولسوالی چترال به این زبان تکلم مینمایند.
گوینده گان این زبان حدود ۵۰۰۰ نفر میباشد.
گوارباتی: زبان مردم
ارندوی نورستان است که حدود ۸یا ۹ قریه بوده دارای ۱۴۰۰۰نفوس میباشذ. در
درههای چترال ارندو وکناردریای کنر جنوب ارندو زندگانی دارند.
نان گالمی
گرنگالی
زبان کوهستانی
زبانهای ترکی
ازبکی: بهطور عموم در بعضی ولایات شمالی کشور با این زبان تلکم میشود.
قزاقی :در مناطق مختلف شمالی افغانستان و در قلعه نو بادغیس رواچ دارد.
قرغزی: در بعضی حصص ولایات شمالی و شمال شرقی با این زبان تکلم میشود.
سرتی و یاترنچی: در بعضی نقاط افغانستان و به خصوص مردم میان چین و افغانستان با آن مکالمه مینمایند.
ترکمنی: در شمال غرب افغانستان تا سرحد هرات این زبان مروج است.
آذری: زبان سابق ترکی آذربایجانی است که در افشار نانکچی کابل رواج دارد.
قره کلپاک: مردمان قره کلپاک شمال افغانستان با این زبان صحبت مینمایند.
زبانهای هندوکشی یا هندوکوئی
زبان هندکی زبان آریانا قدیماند. مردمان چون مصلی وانگ والا شادی باز
جلالی پیکراغ گوتانا و شیخ محمدی به این زبان صحبت مینمایند.
زبانهای سامی
عربی: در ولایت بلخ در کنار بوینه قره مردم دو قریه با آن صحبت میکنند.
دراویدی
براهوئی: مردم کویته بلوچستان و مستونگ و قسمتهای جنوبی ولایت هلمند با آن تکلم مینمایند.
مغلی
مغولی: در چند محله محدود ولایت هرات مردم با آن تکلم مینمایند.
زبانهای دیگر تحقیق ناشده
زبانهای دیگر افغانستان، سریاکی؛ دیف، کالمی، ساوی، قپچاقی، قارلوق یا قرلوق، اویغوری، و وردوجیاند.
وضعیت امروزی زبانهای محلی در افغانستان
وزارت
اطلاعات و فرهنگ افغانستان در سال ۱۳۸۷ (معادل با ۲۰۰۹ میلادی) از خطر
نابودی بعضی زبانهای بومی در این کشور خبر میدهد. در حال حاضر مردم
افغانستان به بیش از ۳۰ زبان بومی سخن می گویند. نجیب الله منلی، مشاور
وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان می گوید زبانهای پامیری در بدخشان در شمال
شرق این کشور و اویغوری در لوگر در جنوب شرق کابل از شمار زبانهای در
معرض خطر است. زبانهایی بومی که در مناطق دوردست افغانستان کاربرد
محدودتری دارند، با وضعیت متفاوت تر از زبانهای پشتو و فارسی مواجه هستند.
بسیاری از این زبانها هنوز الفبا ندارند و گویشوران شماری از این زبانها
از حروف زبانهای فارسی و پشتو استفاده میکنند. قانون اساسی افغانی
ها زبان های فارسی دری و پشتو را زبانهای رسمی خوانده و همچنین ۶ زبان
دیگر، از جمله ازبکی، ترکمنی، پشه ای، نورستانی، بلوچی و پامیری را در
مناطقی که بیشتر مردم به آنها سخن می گویند به عنوان زبان سوم رسمی شناخته
است. برخی کارشناسان می گویند کارهایی که تا اکنون در مورد بسیاری از
زبانهای بومی در افغانستان انجام شده، در حدی نیست که از نابودی تدریجی
این زبانها به گونه موثر جلوگیری کند. به نظر بسیاری از زبان شناسان، اگر
برای جلوگیری از نابودی زبانهای بومی که در افغانستان در معرض خطر قرار
گرفته اند، برنامههای موثری روی دست گرفته نشود، ممکن است تا چند سال دیگر
نابود شوند. شماری از زبان ها، مانند زبانهای مغولی و ترکی که در گذشته
در افغانستان مورد استفاده برخی از گویشوران بوده، به کلی نابود شدهاست و
گویشوران آنها در حال حاضر به زبانهای دیگر سخن می گویند
منبع
زبان کردی که در چهار کشور ایران، عراق، سوریه و ترکیه گویشوران زیادی دارد به گویشها و لهجههای زیر تکلم میشود
. از کرانه ی دریاچۀ ارومیه ودقیقا از حد فاصل مناطق "دیزه دولی" و "سیندوس" خط بریدهای را آغاز و پس از عبور از پشت "اشنویه" آن را به شمال "رواندز" متصل میکنیم، و پس از آن به سمت مغرب، تا رسیدن به "اکیری" ، "دهوک" ، "زاخو" و "شینگار" وعبور از حد واسط "قمیشلی" و"هسکه" امتداد میدهیم، و پس از گذشتن از جنوب"دربازیه " مستقیما به "آفرین" و "کوه کورمانجا" وصل میکنیم.
2. همچنین با خط بریدهای از ناحیۀ غرب "همدان" آغاز و پس از گذشتن از ناحیۀ شمال "کرمانشاه" آن را تا کرانۀ دجله امتداد میدهیم .
این دو خط بریده همۀ مناطقی را که در آنها به زبان کُردی تکلم میشود به سه بخش تقسیم میکند که در هر بخش آن یکی از گویشهای زبان کُردی مسلط است.
1.' گویش شمالی': در شمال خط یکم واقع و این زیر گویشها را در بر میگیرد؛ هرکی، دری( با فارسی دری اشتباه نشود) شکاک، جلالی (بایزیدی )، هکاری، بوتی، جزیری، افرینی، دمبلی، بادینی.
2. 'گویش میانی': در جنوب خط اول و شمال خط دوم واقع و با خطی پررنگ مشخص میشود که به آن سورانی میگویند. اما در حقیقت سورانی زیر گویشی از گویش میانی است. در این ناحیه این زیر گویشها وجود دارند؛ مکریانی، سورانی، سلیمانی، جافی، سنندجی، گروسی ، و...
3. 'گویش جنوبی': درجنوب خط دوم گویش جنوبی (پایینی ) گویش مسلط است که این زیر گویشها را دربر میگیرد؛ کرمانشاهی، کلهری، کلیایی،ایلامی، پیروندی، لَکی، ل
4. 'گورانی (اورامی ) و زازایی (دملکی)': در حوزۀ گسترش گویشهای شمالی و میانی زبان کردی، دومنطقۀ دوردست تحت نفوذ زبان کُردی وجود دارد که با وجود دوری از یکدیگر، به آسانی میتوان تشخیص داد که گویشهای آنها از اساس یکی هستند. این دو گویش یکی زازایی (که دملکی هم گفته میشود) و پیش از محدودۀ شمال و گورانی است. و دیگری گورانی و در منطقۀ میانی است. گورانی بیشتر به نام اورامی شناخته شدهاست. چرا که بزرگترین حوزۀ گسترش آن منطقۀ اورامان است. علاوه براین در "ریژاو " و "کنوله" و در میان قبایل "باجلان" و "زنگنه" و "شبک " هم با آن تکلم میشود. زازا هم در" پالو"، " کور " و - "چبخچور " در "بیروه" - گسترش یافتهاست .
لُری در بخش پایینی حوزه ی گویش کردی قرار میگیرد. در بارۀ این زیر گویش اراء مختلفی ارائه شدهاست. شرف الدین خان بدلیسی، در شرف نامۀ خود آن را یکی از چهار گویش بزرگ زبان کُردی معرفی کردهاست. برخی از پژوهشگران وشرق شناسان فرنگی و ایرانی آن را گویشی از گویشهای زبان فارسی میدانند. دکتر "کمال فواد" نظر دیگری دارد و میگوید؛ ازحیث دستور زبان، لُری زبان خاص منطقۀ جنوب غربی ایران قلمداد میشود، امٌا فارسی نیست بلکه زبانی مستقل است. بخش اول آن بختیاری از حیث زبان کُردی نیست و از حیث نژادی نیز خود را کُرد نمیدانند. اما بخش دوم آنها، خصوصاً در عراق به خاطر برخی دلایل تاریخی و سیاسی واجتماعی از حیث نژادی خود را از کُردها جدا نمیدانند و از حیث زبان نیز در نتیجۀ آمیختگی با کُردها بسیاری اداب کُردهای شرقی را اخذ کردهاند این موضوع - که لُری، کُردی است.یا خیر - مو ضوعی است نیازمند بررسی علمی و بدور از احساسات و تعصبات نژادی و بدور از تأثیر و شهرت فلان شرق شناس فرنگی یا دانشمند غیر فرنگی. گویش کردی به دلیل علاقه فراوان مردم آهنگ های مخصوصی را نیز دارد که به آهنگ های کردی معروف شده است همچنین پژوهشی که کُردمابی کورکورانه باعث خلط مبحث درآن نشود و با تشابه چند واژه کُردی و لُری، لُری را کُردی نکند. و نیز آن چنان تحقیقی که، آنچه را که تنها به خاطر تشابه در چند واژه یا شیوه بکارگیری آنها با زبان فارسی، این شبهه را که فلان شرق شناس و زبان شناس چنین گفت _ القا میکند؛ به نظری قطعی و مسلم بدل نکند، که امکان تجدید نظر در آن نباشد و به یکباره لُری را از کُردی جداسازد. کوتاه سخن آن که؛ بررسی این موضوع نیازمند پژوهشی میدانی استموسیقی سنتی ایرانی، که با نام موسیقی اصیل ایرانی، موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی دستگاهی نیز شناخته میشود، شامل دستگاهها، نغمهها، و آوازها، از سالها پیش از میلاد مسیح تا به امروز سینه به سینه در متن مردم ایران جریان داشته، و آنچه دلنشینتر، سادهتر و قابلفهم تر بودهاست امروز در دسترس است، بخش بزرگی از آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، و یونان متأثر از این موسیقی است و هرکدام به سهم خود تأثیراتی در شکلگیری این موسیقی داشتهاند، از موسیقیدانها یا به عبارتی نوازندگان موسیقی در ایران باستان میتوان به «باربد» و «نکیسا» و «رامتین» اشاره کرد.
موسیقی ردیف دستگاهی امروز ایران از دورهٔ آقا علیاکبر فراهانی (نوازندهٔ تار دورهٔ ناصرالدین شاه) باقی ماندهاست. آقا علی اکبر فراهانی بهواسطهٔ میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر) برای نشر موسیقی ایرانی به دربار دعوت شد. سپس این موسیقی توسط آقا غلامحسین (برادر زاده آقا علیاکبر) به دو پسر علیاکبرخان به نامهای میرزا حسینقلی و میرزا عبدالله، آموخته شد و آنچه از موسیقی باستانی ایران امروزه مورد استفادهتر و معروفتر است، دستهبندی موسیقی توسط این دو استاد در قالب مجموعه نواختهها و آموزشهایشان است که به نام «ردیف موسیقی» نامیده میشودشایان ذکر است که چند تحرک احتمالاً باستانی محسوب نشده و فقط خیلی قدیمی هستند. همانگونه که در طول تاریخ سابقه داشت، آهنگ های سنتی ایرانی به عملکرد خود به عنوان ابزاری روحانی ادامه داده و کمتر به عنوان وسیله تفریح به آن نگاه میشد. آثار موسیقی امکان تغییر گسترده از آغاز تا پایان و معمولاً به صورت تغییر بین قطعات پایین، تفکری، نمایش پهلوانی نوازندگی با نام تحریر را داشتند. تعامل متون مذهبی به عنوان غزل جایگزین غزلهای بزرگی گردید که توسط شاعران صوفی قرون وسطی خصوصاً حافظ و جلال الدین رومی سروده شده بودند. علاوه بر این موسیقی ایرانی دریافتی از دردها رنجها خوشیها یک تمدن چندین تکهٔ یک پارچهاست که امروزه بسیاری از یادبودهای آن مانند گوشهها (حسینی جامه دران شبدیز…)گواه این مدعاست.